یادم آید روز دیرین
خوب وشیرین
اول ترم
وقت بسیار
درس اندک …
حال اینک روز آخر
روز تلخ امتحانات
آخر ترم
وقت اندک درس بسیار ، درس بسیار ، درس بسیار !
چه چیز جز بخشندگی ام باعث شد تا مرا که می بینی خودت را بگیری ؟
به سلامتی اونایی که طبیب دلهای دردمندن ولی خودشون دنیای دردن...
دوستت دارم ؛ این تعارف نیست ! زندگی من است
شنیدم کار خیر انجام میدی میری بهزیستی دست میکنی دماغ اونایی که دست ندارن
پرسیدند : بهشت را خواهی یا دوست ؟ گفتم جهنم است بهشت بی دوست .
پدربزرگم فوت کرده تو قبرستونیم دوستم زنگ زده میگه کجایی؟
میگه اِ ؟ فوت کرده ؟ میگم پـَـــ نَ پـَـــــ تمرینی اومدیم مانور !
تو ماه را دوست داری …
بهار ثانیه ثانیه از راه میرسد و اینجا کسیست که به اندازه تمامی شکوفه های بهاری دوستت دارد.